معاد جسمانی از نگاه  بهائیت!

سه شنبه, 22 فروردين 1396 10:07 نوشته شده توسط  اندازه قلم کاهش اندازه قلم کاهش اندازه قلم افزایش اندازه قلم افزایش اندازه قلم

بهائیت در ایران : در یک مطلب که از شبکه‌های مجازی وابسته به فرقه ضاله  بهائیت منتشر شده است ، پس از بیان دیدگاه این فرقه در خصوص معاد روحانی، نویسنده مطلب سعی میکند  تا معاد ادعایی این فرقه، به اسلام نیز نسبت داده شده و اساساً معاد جسمانی، غیرعقلانی خوانده شود. این در حالیست که نه تنها انتساب معاد روحانی ادعایی بهائیت به اسلام ممکن نیست، بلکه غیرعقلانی خواندن معاد جسمانی هم بی‌دلیل است.

این مقاله‌ تحت عنوان «عقيده ديانت (فرقه‌ی) بهائی در مورد معاد جسمانی (حشر و نشر)، عالم بعد» بوده و نویسنده‌ی بهائی این مقاله، پس از بیان دیدگاه بهائیت نسبت به معاد روحانی، سعی بر آن داشت تا معاد ادعایی مسلک بهائیت را به سایر ادیان الهی (به خصوص اسلام) نسبت دهد. در پایان این مقاله نیز، با بیان شبهاتی نظیر شبهه‌ی آکل و مأکول، سعی در غیرعقلانی جلوه دادن معاد جسمانی دارد.[1]
اما
با توجه به تصریح خدای تعالی در کتاب آسمانی قرآن، بر وقوع معاد جسمانی و اجماع مسلمین بر این اصل (که به عنوان یکی از اصول سه‌گانه‌ی اعتقادی مسلمانان نیز شمرده می‌شود) انتساب معاد روحانی به اسلام توسط بهائیت، بسی بی‌دلیل و منطق است.[2] اما در خصوص دو اشکالی که در این مقاله به امکان معاد جسمانی مطرح شد، می‌گوییم:
اولاً: در خصوص این‌که سلول‌های بدن انسان در طول عمر، تغییر و تبدل می‌یابد و این‌که معاد جسمانی به وسیله‌ی کدام جسم واقع می‌شود؛ می‌گوییم که با توجه به تصریح قرآن: «وَ أَنَّ السَّاعَةَ آتِيَةٌ لا رَيْبَ فيها وَ أَنَّ اللَّهَ يَبْعَثُ مَنْ فِي الْقُبُورِ [حج/7]؛ و این‌که رستاخیز آمدنی است، و شکّی در آن نیست و خداوند تمام کسانی را که در قبرها هستند زنده می‌کند»؛ آخرین ذرّاتى که در بدن انسان در هنگام مرگ وجود دارد روز قیامت به همان بدن باز مى‌گردد. با این حساب دیگر تحیّری در خصوص تعلّق معاد به کدام سلول‌ها باقی نمی‌ماند.[3]
ثانیاً: انسان از دو گونه اجزاء اصلی و فرعی (زائد) ترکیب یافته است. اجزای اصلی چیزهایی‌اند که واقعیت و حقیقت انسان به آن‌ها بستگی دارد؛ این اجزا به گونه‌ای هستند که اگر هم احیاناً خوراک انسان دیگر شوند، هرگز جزو بدن او نشده و یا به صورت اجزای اصلی او در نمی
آیند. اجزای زائد یا غیراصلی آن‌هایی هستند که حقیقت انسان به آن‌ها بستگی ندارد و همواره تغییر و تحول میپذیرند. بدینسان اگر انسانی غذای شخصی دیگر گردد، جزء اجزای اصلی آن نمی‌گردد؛ زیرا چنان‌که گفتیم، اجزای اصلی تغییر و تحول نمیپذیرد. بنابراین در روز رستاخیز آن‌چه محشور میشود، انسانی است که از اجزای اصلی تشکیل یافته است. بنابراین شبهه آکل و ماکول نمی‌تواند امکان معاد جسمانی را انکار کند.[4]
ثالثاً: اگر انسان دیگرى از او تغذیه کرده، این اجزاء از بدن تغذیه کننده خارج شده و به بدن صاحب اصلى بر مى‌گردد، تنها اشکالی که در اینجا خواهد بود این است که: لابُد بدن دوم ناقص مى‌شود، ولى باید گفت در حقیقت ناقص نمى‌شود بلکه کوچک مى‌شود؛ زیرا اجزاى بدن اولى در تمام بدن دوم پراکنده شده بود، به هنگامى که از او گرفته شد به همان نسبت مجموع بدن دوم لاغر و کوچک تر مى‌شود. سؤال دیگری که باقى مى‌ماند، اینست که اگر تمام بدن انسانى از اجزاء دیگرى تشکیل شده باشد، در آن صورت تکلیف چیست؟ پاسخ این سؤال نیز روشن است؛ چرا که: چنین چیزى اصولاً محال است. زیرا مسئله‌ی «آکل و ماکول»، فرع بر این است که بدن اول موجود باشد و از بدن دیگر تغذیه کند و پرورش یابد، و با توجه به این موضوع، چگونه ممکن است تمام ذرّات بدن اول از بدن دوم تشکیل گردد؟ باید بدنى قبلاً فرض کنیم تا از بدن دیگرى بخورد، بنابراین بدن دیگر حتماً جزء او خواهد شد نه کل او.[5]
البته این شبهه‌ای که گویا بهائیان تازه بدان رسیده‌اند، بسیار پیش‌تر و در زمان معصومین (علیهم السلام) مطرح و توسط ایشان بدان پاسخ داده شده است. هم‌چنان که شخصی از امام صادق (علیه‌السلام) پرسید: «آیا روح، بعد از خروج از قالب خود متلاشی می‌شود و از بین می‌رود یا باقی می‌ماند؟
 امام صادق(علیه السلام) فرمودند: آری، روح بعد از خروج از بدن، باقی می‌ماند تا هنگام نفخه‌ی صور. در این هنگام، تمام چیزها که یکی از آن‌ها روح است فانی می‌شوند و دیگر نه حاسّه ای هست و نه حسّی و نه محسوسی! پس از آن مدبّر این عالم، اشیاء را به صورت اوّلیه بازگشت می‌دهد؛ همچنان که در ابتدای امر، آنان را ابداع و انشا فرمود و این امر، پس از گذشتن چهارصد سال از نفخه اوّل صور که نفخه ممات است در نفخه حیات انجام می‌شود. سؤال کننده پرسید: چگونه بعث واقع می‌شود و حال آن‌که بدن پوسیده و اجزا و اعضای آن متفرق شده و هر عضوی به جایی رفته است. عضوی از بدن را حیوانات درّنده و قسمتی از آن را وحوش و قسمتی دیگر را گیاهان خورده‌اند و عضوی از آن‌ها خاک شده و از آن خاک دیوارها و بناها ساخته شده است؟! امام صادق(علیه السلام) فرمودند: محققاً آن کسی که در انشای خلق اوّلیه، قدرت داشته است که بدنِ انسان را از هیچ بسازد و او را مصوّر کند، بدون آن‌که مثالی قبل از خلقت از او داشته باشد، چنین کسی می‌تواند و قادر بر این است که این انسان را اعاده و بازگشت دهد، همان گونه که در ابتدا او را از نیست و بدون مثال قبلی، هست و موجود کرده است. سؤال کننده عرض کرد: بیش تر توضیح دهید. آن حضرت فرمودند: به درستی که روح پس از خروج از بدن در مکان خود مقیم می‌شود. روح شخص نیکوکار در روشنی کامل و وسعت، و روح شخص بدکار در تنگنا و ظلمت به سر می‌برند و بدن، خاک می‌شود؛ چنان که انسان از خاک خلق شده است. آنچه درّندگان خورده‌اند و یا تغذیه گیاهان شده است، همگی این‌ها مجدّداً به خاک برمی‌گردند که اصل و منشأ او است و نزد آن کسی که مثقال ذرّه‌ای در ظلمات زمین از او پنهان نیست محفوظند (یعنی در آن وقت که بخواهد آنان را مانند اوّل اعاده دهد، از همه آن‌ها و مکان آن‌ها، با خبر است) و قادر است همگی را مانند مرتبه اوّل بازگرداند. سپس حضرت صادق(علیه السلام) فرمودند: هنگامی که بعث و برانگیختن مردگان می‌خواهد شروع شود، خداوند بارانی که باران نشور و برانگیختن است بر زمین می‌باراند. پس همان‌گونه که کاشفان طلا، طلا را از دل خاک بیرون می‌آورند و با آب، اجزای ریز طلا را از خاک جدا می‌کنند، اجزای خاک شده‌ی هر بدنی از سایر خاک‌ها که آن‌ها نیز اجزای بدن‌های دیگری هستند، جدا و با هم جمع می‌شوند. پس روح در این هنگام دوباره به اذن خداوند توانا به بدن خاکی و عنصری خود ملحق می‌شود و به اذن پروردگار، این بدن به همان صورت اوّلیه برمی‌گردد و هیچ عضوی از اعضای آن نقصان ندارد. پس در این هنگام که مجدّداً به اذن خدا به دنیا آمده است، هیچ چیز را که قبلاً به جا آورده است، نمی‌تواند منکر شود».[6]
همان‌گونه که ملاحظه نمودیم، امام جعفر صادق(علیه السلام)، در این حدیث، به طور تلویحی به شبهه های اعاده معدوم و آکل و مأکول که از سوی منکران معاد جسمانی مطرح می شود، پاسخ داده است. بنابراین نه تنها انتساب معاد روحانی ادعایی بهائیت به اسلام ممکن نیست، بلکه غیرعقلانی خواندن معاد جسمانی هم بی‌دلیل است.

پی‌نوشت:

[1]. به نقل کانال‌های تلگرامی وابسته به تشکیلات بهائیت.
[2]. جهت مطالعه‌ی بیشتر، مراجعه کنید به: پایگاه اطلاع رسانی حوزه، مقاله‌ی:
 معاد جسمانی (1)(link is external)
[3]. به نقل از پایگاه اطلاع رسانی دفتر آیت‌الله مکارم شیرازی، مقاله‌ی:
 شبهه آکل و مأکول(link is external)
[4]. به نقل از سایت: ویکی شیعه مجازی مکتب اهل‌بیت، مقاله‌ی:
 شبهه آکل و مأکول(link is external)
[5].
 به نقل از پایگاه اطلاع رسانی دفتر آیت‌الله مکارم شیرازی، مقاله‌ی: شبهه آکل و مأکول(link is external)
[6]. ابومنصور احمد بن علی بن ابی طالب طبری، احتجاج، بیروت: منشورات مؤسسه اعلمی للمطبوعات، ج 2، ص 350.

 

 

خواندن 1168 دفعه
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

معرفی رهبران بهائیت

  • زرین تاج قزوینی

     

    زرین تاج قزوینی (فاطمه یا ام السلمه) مشهور به طاهره قُرهالعَین یا طاهره بَرَغانی (زاده 1228 قمری برابر با 1823 میلادی در قزوین - درگذشته 1268 قمری برابر با 1850 میلادی).

     

    ادامه مطلب...
  • شوقي افندي

    شوقي افندي ملقب به شوقي رباني (1314-1377/1336ش) فرزند ارشد دختر عبدالبهاء بود که بنا به وصيت وي، در رساله اي موسوم به الواح و وصايا به جانشيني وي منصوب شده بود.

    ادامه مطلب...
  • علی محمد باب

    علی محمد باب شیرازی، موسس بابیت است. او شاگرد سید کاظم رشتی بود که با بهره گیری از افکار شیخیه، ادعای بابیت، امامت، خدایی و … کرد و در آخر توبه نامه نوشت و خود را هیچ دانست.

    ادامه مطلب...
  • سید کاظم رشتی

    سيد كاظم رشتي بن سيد قاسم بن سيدحبيب از سادات حسيني مدينه ، زبده ترين شاگرد شيخ احمد احسائي بود که پس از مرگ شيخ رهبري  شيخيه را برعهده گرفت.

    ادامه مطلب...
  • عباس افندی (عبدالبهاء)

    عباس افندي (1260-1340) ملقب به عبدالبهاء، پسر ارشد ميرزا حسينعلي است و نزد بهائيان جانشين وي محسوب مي گردد.

    ادامه مطلب...

مبارزان با بهائیت

cache/resized/ccaca808332350bd352314a8e6bdb7dd.jpg
یکی از حوادث مهم زندگی آیت الله بروجردی تقارن سال
cache/resized/a2c88199bdee2998adc4f97d46fdb662.jpg
ملا محمد سعید بارفروشی معروف به سعید العلما یکی